کور أرمنی

کور أرمنی

شعری از عبدالخالق فرخزاد به گویش کوخردی  :

کُوِر أَرمَنی جـاتِن زیـر دِههرکه کوخردین حَتماً تُو أُشدِدهِ
همه مون باخبَرُم مُر تیـتِرشوأَفَهمُم کـه تـو خیلی سِنّ أُتِه
تو میراث زمون ارمنی اِشالحمدالله که هَنوزا باقی اِش
مـومَوی کـه مُـگَـه تـو سَوزبش وشـادمَحضی کـه مَظهَر آزادگی اِش
چه خبر از همسادَت گز پرو(۱)* ؟گـر وداع اُتکِرده شَمره هم بگو؟
حـالا کــه بـی بَـرگِن و هشک وابُـدهچَش بُکو چَنتا شـه لـی اِن پُرونو؟
وخته تیفون أُشِشکه تینالِ تومِسّه بلکه بَد بُده احوالِ تـو
مـو اَفَهمِم نَبُدهِ مُر ظُلم بادبلکه یک چی بُده در خیالِ تو
ـو تَوی بُده درآن سرموی سردگَرم بُکُند خُونخِه خُوش از برون وبَرد
باکچی خَجَه که از تو اُش بُلِدهمِـنِـه کــه فـقـیـرن ودِلُـش و درد
وَخـتـه بـِـچیا شُونکه بازنََکوزِره سایَت باِزنِ چَش بـِنَکُو
کیف تَکه از بازنِ مِه بچخونه؟وَخته که شُنَ پَل َدا پَلکُو؟
از خدا مَوی که مُوگَه وامُونِشتو خزان تِه عُمرُت هِزگَه نَبنِش
سـالِ هُشک وبی بهار نَهات دِگَهسال واَیوم خَش مُـوگَه بـِبـنِش

 

کُوِر أَرمَنی ( كوخرد)


  • (۱) ـ گز پرو: gez e peroo مشهورترین و کهنسال ترین درخت در دهستان کوخرد بود که بارها کشاورزان دیم کار و عابرانی که به سوی پشت رودخانه مهران به جابر، باغ زرد ، موه مهمد، کل کادی و موه‌شیخیا و ... می‌رفتند و یا از آنجا بر می‌گشتند، در سایهٔ آن خستگی راه را از تن خود به در می‌کردند. این درخت بارها و بارها سایبانی بوده برای کشاورزانی که در اطرافش جو و گندم درو می‌کردند و برای صرف غذا سفرهٔ خویش را در سایهٔ آن پهن می‌کردند. تا جایی که اهالی به یاد دارند، هنگامی که عابران گرفتار باد و باران شدید می‌شدند، تنهٔ تو خالی گز پرو سر پناهی بود که کودکان معصومی را از گزند باد و باران دور نگه می‌داشت و اکنون همان کودکان دیروز که سالیانی از عمر خویش را سپری کرده‌اند، به دیدار این درخت نقش بر زمین شده می‌آیند و خاطرات آن روزها را برای جوانان امروز تعریف می‌کنند و برای آن افسوس می‌خورند.
  • گز پرو که بیش از یک سال بود که خشکیده بود، همچنان استوار و پا بر جا در زمین مانده بود تا نشانه‌ای از قدمت و دیرینگی این سر زمین باشد. اکنون که کوخرد در حال پیشرفت و ترقی است و بارش‌های فراوان باعث سرسبزی و آبادانی این بخش تاریخی شده‌است، خاک نمناک و مرطوب اطراف گز بی وفایی کرد و نتوانست آن را سر پا نگه دارد. دوشنبه پنجم بهمن ماه سال یکهزار و سیصد و هشتاد و سه گز پرو نقش بر زمین شد.


  • شعر از: عبدالخالق فرخزاد (بقرار کوخردی).


منبع

  • محمدیان، کوخردی، محمد (کوخرد سرزمین شاعران) ۱. چاپ اول، دبی: سال انتشار ۲۰۰۵ میلادی.  
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«با تاریخ دیار کوخرد و منطقهٔ باستانی بخش کوخرد بیشتر آشنا شوید»
  
SHERENO.35.jpgMohMad.1.jpgBeyad.2.jpgSHERENO.37.jpg Ketab kukherd sarzamin shaeran1.jpg  

Ketab kukherd sarzamin shaeran.jpgKetab parandegan kukherd.jpgR.ARU.15.jpgKetab sarzamin shaeran.jpg 

منبع:awayeseebah 

*پژوهش و تحقيق:محمدمحمدیان کوخردى

کوخرد ما

کوخرد ما

آمَد بهار أی عاشقان، منزل به کوهستان کنیمآمَد بهار أی دلبران، آهَنگ سروستان کنیم
« کوخرد ما» پُرگُل بود، هم لاله و سُنبُل بودهرکس بیاید نزدما، ماخِدمَتَش از جان کنیم
آمَد ندای آشیان، دوستان بیایید این زمانآمَد صدای دلبران، أحساس خوشحالی کنیم
از روضهٔ رضوان بتی، ریحان باغ جنتی« کوخرد ما» مَهدِ لَقا، جان را فِدای آن کنیم
صحرا رَویم فصل بهار، باگُلعَذار ونُو بَهاربا أو رَویم «جََّماز سَوار»(۱) ، در راه سالاری کنیم
أی بادها خُوش نَفَس، عشاق را فریاد رَسبستان به بستان می‌رویم، تاگُل خَریداری کنیم
بادلبران وگُلعَذار، چون گُلبنان بشکُفتَه أیمچون نوبهاری أمَدیم، تاخارها را بر کنیم
أی بلبل شیرین خُو، ماعاشق فریاد تُوتوشاد ز ِگُل ما شاد زتُِو، زان نَغمَه‌ها اَلحان کنیم
شمع شبستانی توئی، آن گُلبُنِ رَعنا توئیشمع و چراغ خانه أی، چون خانه را تاری کنیم
چون آفتاب از دور تو، برما فرستی نُور تُوآن کلبهٔ تاریک ما، از نور تو رُوشَن کنیم
چون غُنچَه گُلگُون آمَدی، چون دُّر مَکنُون آمَدیگَر بَحر قُلزُم حاجَتَت، هم جان ودِل مرجان کنیم
چون آفتاب أنوری، از قُرص ماه زیباتریهم زهُره و هم مُشتَری ، نزد شما قُربان کنیم
آمد بهار « کوخرد ما» ، گُلشَن شَوَد کوه سیاههرجا نشینیم خُرَمیم، چون عَزم(۱) کوهستان(۲) کنیم
یارب بَحَق ذُوالمُنَن، عَفوی بفَرما بَهرِ مَنمحمديان گُویَد این سُخَن، اینجا سُخَن کَمتَر کنیم


پی نوشت‌ها:


  • (۱) ـ عَزم: Azm: آهنگ چیزی کردن، دل نهادن بچیزی. قصد، تصمیم. (روانه) آنچه که بعد از تصور غرض وهدف معین وجر پایان تأمل یعنی معارضه دلایل موافق ومخالف آن هدف وغرض صورت می‌پذیرد عزم یا تصمیم نامیده می‌شود.
  • (۲) ـ کوهستان: Kohestan: کهستان، قهستان. زمین که در آن کوه بسیار باشد. کوه: هریک از بر آمدگیها ومرتفعات سطح زمین که از خاک وسنگ فراوان کانیهای مختلف تشکیل شده ونسبت بزمین‌های اطراف بسیار بلند باشد. جبل.


دبی: ۱۵ شعبان سال ۱۴۲۴ هجری قمری

  • موافق: ۱۱/۱۰/ ۲۰۰۳ میلادی


منبع

  • محمدیان، کوخردی، محمد (کوخرد سرزمین شاعران) ۱. چاپ اول، دبی: سال انتشار ۲۰۰۵ میلادی.

استاد محمدیان را در کنار پروفسور M.M.Bigani رئيس دانشگاه

پزشكى بمبئى و رئيس هيئت مديره بيمارستان بريدج كندى بمبئى

 

 باکمال تشکر از دکتر لطیفه جهت ارسال عکس
«با تاریخ دیار کوخردو منطقهٔ باستانی بخش کوخردبیشتر آشنا شوید»  
 
SHERENO.35.jpgMohMad.1.jpgBeyad.2.jpgSHERENO.37.jpg Ketab kukherd sarzamin shaeran1.jpg  

Ketab kukherd sarzamin shaeran.jpgKetab parandegan kukherd.jpgR.ARU.15.jpgKetab sarzamin shaeran.jpg 

منبع:awayeseebah 

*پژوهش و تحقيق:محمدمحمدیان کوخردی

 

یادی أز وطن

یادی أز وطن

بیا بشنو برادر این سخن رانباشد هیچ مکانی چُون وَطَن را
دل «راستی» بپَروازَد بسویشبرادر جان ببین أحوال من را
غریبی هستم بی صبر و طاقتدلم دایم بیاد أست بَر ولایت
دل «راستی» به پیش نورچشمانبه پیش جُمله خویش وُجَماعت
خداوندا بحق حَی داورنصیبم کن وَطَن یک بار دیگر
که فرزندان خود «راستی» ببینددگر هم خواهران وهم برادر
دلم سوی وطن پَرواز و پَروازندانم باکه گویم این چنین راز
برو بنشین «راستی» صبر پیش آرکه آخر بر بگردی در وطن باز
وطن خوب أست، هرگز نیست مثالثخداوندا نگهدار أز زوالش
من «راستی» سلامش می‌رسانمروم آنجا بگردم پـَرُ و بالش
گهی دَر دِه گهی آندر فصیلمگهی جُورین(۱) گهی چنگ نخیلم
گهی «راستی» بنالد در غریبیخدایا آن وطن گردان نصیبم
گهی در جابر گه باغ زردمگهی بادوستان صحرا بگردم
محمدحاجیان أست نخل «راستی»روم بار دگر آنجا بگردم
گهی که یادم آمد مَمّد آباد(۲)زبهر خاک پاکش می‌کنم یاد
منال «راستی» مثال طفل نادانکه نالیدن نه رسم آدمی زاد


پی نوشت‌ها:


  • (۱) ـ جورین: درو: deraw (_ ow): [ـ درویدن]. چیدن غله، بریدن علف و غله (رسیدن یا نیمه رس) باداس، حصاد.
  • (۲) ـ مَـمّـدآباد: پشتخه مَدی آباد: یا سهله مدی آباد: [ع] درمیان دو منطقه مشهور، باغ زرد و مدعاجون واقع شده أست، ودر ۲ کیلومتری شمال سد باستانی بز قرار دارد. معروف أست پیش مردم کوخرد ، در فصل زمستان و بهار وبعد از باریدن باران خیر (دمبل) درست می‌شود، دشتی بسیار سر سبز وزیبایی أست.


  • شعر از: حاجی عبدالواحد راستی کوخردی.


منبع

  • محمدیان، کوخردی، محمد. (وصف کوخرد) ج۱. چاپ دوم، دبی: سال انتشار ۱۹۹۸ میلادی.  
«با تاریخ دیار کوخردو منطقهٔ باستانی بخش کوخردبیشتر آشنا شوید»  
 
SHERENO.35.jpgMohMad.1.jpgBeyad.2.jpgSHERENO.37.jpg Ketab kukherd sarzamin shaeran1.jpg  

Ketab kukherd sarzamin shaeran.jpgKetab parandegan kukherd.jpgR.ARU.15.jpgKetab sarzamin shaeran.jpg 

منبع:awayeseebah 

*پژوهش و تحقيق:محمدمحمدیان کوخردی

سال جدید ـ در كوخرد

سال جدید


( چند أبیات تاریخی دربارهٔ سال وایام )

بسال هزار چهارصد وده بعد از هجرت

 

خداوند کل عالم داد رحمت

تمام کوه ولمبیر ودشت صحرا

 

بکرد خلاق عالم باغ وجنت

******

چند کلام درباره سال جدیددر سماء بسیار أبر آمد پدید
مردمان خوشحال گشتند با أمیداین چنین سالی نمایان آمــده
ألف(۱) چهارصد بود بعداً دَه زیادغلغلی أندر سماء از نو فتاد
کل عالم گشته أند فرحان وشادأبر و برق و رعد و باران آمــده
چند شب و چند روز مطر(۲) آمد چنینتاکه شد سیراب تمام روی زمین
رحمتی أز فضل رب العالمینبرجمیع کل أنسان آمــده
بعد چندین روز زمین گشت پـُر بهارخلق رفتند از یمین و از یسار
شکر حَق کردند و حَمد کردگارهمچنین نعمت فراوان آمــده
بَشکَرو با «سد جاوید» دیدنی«باقی احمد» (۳) هم مقام ماندنی
هم اکال بود و بهار خوردنینانکی بیرون فراوان آمــده
بس قشنگ عالی وخیلی جواننام آنجا هست «محمد حاجیان» (۴)
باصفا بود پـُر زگُلهای کَلانبوی ریحان فراوان آمــده
«ممد آباد» (۵) خوش مقامی در وطنجای تفریح است برای مرد و زن
بازهم أز وصفش بگویم چند سخندر جوانی ماه تابان آمــده
«باغ زرد» است با جمال باکمال«سد تاریخش»(۶) بود چندین سال
جای آسایش بود در کل حالمثل بلبل در نواخان آمــده
چون رسیدم من به «جابر» بیغمینمردم پـُر مهر آنجا این چنین
با تـُلُمبه می‌کشند آب از زمینپـُر زسبزی فراوان آمــده
غربی جابر «کُل کادی» بودجای بسیار خوب و آبادی بود
هم فرح بخش است و آزادی بوداز وجود شیر مردان آمــده
نوگلی باشد میان گلعذار«مؤه مُهمَد» (۷) نخلهای بی شمار
جای مردان شریف در یادگارچون شبَنبُو ، بوش به میدان آمــده
هم «فصیل شیخیاء»(۸) محترمبس برزگ بودند پـُر مهر و کرم
نام نیکشان در جهان ماند لاجرمخاندان پاک خانان آمــده
هست «گلاله» پـُر زگُلهای جوانهم سفید ونیلی وهم ارغوان
بُد همیشه ازدحام از زایراناین چنین فصلی به میدان آمــده
دشت وصحراء «ترارو» پـُر بهار« رود مهرانٍٍ» جاری است از یسار
از بهار خوردنی بی شمارهم «اکال» و «خیر» فراوان آمــده
«کاد ممدی» است مکانی دل نشینهرکسی زانجا گذر کرد بیغمین
از گیاهای دوایی گل بچیناین همه از فضل منان آمــده
«کنخور» عظیم و غزالان(۹) بی شمارمردمان میرند از بهر شکار
هم به تابستان و پائیز و بهاراین چنین لطفی ز یزدان آمــده
می‌کنم حَمد خدای لایـَنامکُو بُوَد خَّلاق مَجمُوع آنـام
صدهزاران عطر صلوات وسلامبر رسول و آل و أصحاب آمــده


پی نوشت‌ها:


  • (۱) ـ ـ «مطر» : باران.
  • (۲) ـ «باقی احمد» : بک أحمد
  • (۳) ـ «محمد حاجیان» : مدعاجون مزاجان.
  • (۴) ـ «مَمَد آباد» : مدی آباد (پشتخه مدی آباد)
  • (۵) ـ «سد تاریخش» : سَد بـُز تاریخی، سد بز: این سد در سال ۱۱۰۰ هجری قمری توسط حاجی جعفر گّپ و باکمک أهالی آن زمان بنیادگذاری شده أست، ودر سال ۱۳۰۱ هجری قمری بعلت بی اهتمامی و تعمیر نشدن در أثر سیل منهدم شده أست. آثار این (سد باستانی) در دره بست گز از طرف مشرق «تنب جلالی» در ۵۰۰ متری جنوب باغ زرد واقع می‌باشد.
  • (۶) ـ «مؤه مُهمَد» : جَعفَرآباد: نخل مُهمَدی: أولین کسی که در این منطقه ساکن شده أست و نخل کاشته أست «حاجی جعفر گّپ» بوده، به همین جهت (جعفرآباد) نامگذاری شده أست. آثار خانهٔ «حاجی جعفر گّپ» ازسمت (بند مارکه) و ازطرف غربی درخت کنار بزرگی که به کنار (بُووَئی) معروف أست باقی مانده أست. هنوز بقایا آثار وخرابهای این خانه در آنجا به چشم می‌خورد. بعد از حاجی جعفر گّپ پسرش «محمد» در آنجا ساکن می‌شود و نخیل زیادی زراعت می‌کند، بعد از در گذشت حاجی جعفر گّپ و وساکن شدن پسرش حاجی محمد در آن منطقه مردم آنجارا (نخلستان حاجی مَّـد جعفر مَّـد احمد) می‌نامند. وبعد از وفات حاجی محمد جعفر، و به مرور زمان نام منطقه به «مؤه مُهمَد» تغییر می‌یابد. حاجی محمد بن حاجی جعفر گّپ بن محمد بن احمد آل جعفر جَدّه همهٔ جعفریان أست که حالا در «مؤه مُهمَد» نخیل دارند.
  • (۷) ـ «فصیل شیخیاء» : نخل شیخیاء (مؤه شیخیا).
  • (۸) ـ «غزالان» : Ghazalan: آهـو: ahu: [ahuk ] (۱ .) ـ (جانـ .) جانوری از خانوادهٔ تهی شاخان، جز وراسته نشخوار کنندگان که أقسام مختلف دارد، وعموماً بسیار سریع وچابک ودارای دست و پای بلند وچشمان زیباست. غـزال: ظبی، ج . آهوان ، آهوها. غـزلان. مفرد آن: [آهو] ، [غزال].



  • شعر از: حاجی عبدالواحد راستی.

 

شاعر: حاجى عبدالواحد راستى كوخردى


منبع

  • محمدیان، کوخردی، محمد (کوخرد سرزمین شاعران) ۱. چاپ اول، دبی: سال انتشار ۲۰۰۵ میلادی. 
«با تاریخ دیار کوخردو منطقهٔ باستانی بخش کوخردبیشتر آشنا شوید»  
 
SHERENO.35.jpgMohMad.1.jpgBeyad.2.jpgSHERENO.37.jpg Ketab kukherd sarzamin shaeran1.jpg  

Ketab kukherd sarzamin shaeran.jpgKetab parandegan kukherd.jpgR.ARU.15.jpgKetab sarzamin shaeran.jpg 

منبع:awayeseebah

*پژوهش و تحقيق:محمدمحمدیان کوخردی

 

رباعیات أزهر کوخردى

رباعیات

دلم مرغ هوا گشته پریده

 

جفای دلربا، باجان خریده

دل شادی که داشت در سینه «أزهر»

 

بسوخت در آتشی که کس ندیده

******

اگر روزی شود برمن میسرویابد لحظه‌ای دیدارت «أزهر»
بهشت دلگشا رویش گشائیبنوشد جرعه أی از حوض کوثر

******

دل و جونم فدای جانت أی یاردوچشمانم بلا گردونت أی یار
به «أزهر» قول دعوت دادئی توبگو، پس کی شود مهمانت أی یار

******

بیا أی قاصد خوب، دل آرامکه دارم بهر دلدارم سه پیغام
بگو «أزهر» سلامت میرساندطلب آغوش گرم، و أزلبت کام

******

دلم بادت فدا، و جان تقدیمتو نوشاندی مرا از نهر تسنیم
عجب در مکتب مهر و محبتبه «أزهر» دادی درس عشق تعلیم

******

بنازم زلف یارم مشک گینهالهی مادرش داغش نبینه
برو آسمان مزن تعنه به «أزهر»که یارم ماه و آفتاب ، زمینه

******

نه در دل بغض و جای کینه دارمنه عیدی، ونه هم آدینه دارم
بسوزد روز و شب چون شمع «أزهر»نه شمع شب ، نه روز آئینه دارم

******


منبع

  • دیوان اشعار أزهر کوخردی ، تحت عنوان (دیوان أزهر) ، چاپ اول، بحرین: سال انتشار ۲۰۰۹ میلادی.  
«با تاریخ دیار کوخردو منطقهٔ باستانی بخش کوخردبیشتر آشنا شوید»  
 
SHERENO.35.jpgMohMad.1.jpgBeyad.2.jpgSHERENO.37.jpg Ketab kukherd sarzamin shaeran1.jpg  

Ketab kukherd sarzamin shaeran.jpgKetab parandegan kukherd.jpgR.ARU.15.jpgKetab sarzamin shaeran.jpg 

منبع:awayeseebah

*پژوهش و تحقيق:محمدمحمدیان کوخردی

کـوخـرد (سیبه قدیم)

کـوخـرد

(سیبه قدیم)


تو أی کوخرد(۱) أی سیبه قدیم(۲)

 

پشتیبان توست رب العالمین

نام تو در وصف(۳) و مجله سلام(۴)

 

چاپ شده تاریخ گوید این چنین

هرکسی از گوشه أی تعریف کند

 

تربت(۵) پاکت برایم دلنشین

ناگهان ناکس بتو حمله کند

 

خون أو ریزم هستم در کمین

من ز وصفت جان دهم

 

کوخرد مانی جاودان

دشمنت نابود شود

 

آنها که هستند مشرکین

دم بدم هر لحزه می‌گم

 

آباد باشی کشورم

ملک یکیست، میهن یکیست

 

أیدوستان حاضرین


پی نوشت‌ها:

  • (۱) ـ کوخرد: kukherd، Kookher: کوی:koy: ۱ ـ محله. محله أی در شهر، دنیا، روز شمار، راه فراخ، گشاد، معبر بزرگ. ۲ ـ خِـرَد:Kherad: عقل. ۲ ـ ادارک، دریافت، فهم.
  • کُوی خِـرَد: koye kherad: (کوی) بمعنای محله، و (خِرَد) بمعنای عقل وادراک وفهم یعنی (کُوی خِرَد) که روی هم معنایش:(محله عاقلان) یا (دیار عاقلان) می‌باشد.
  • (۲) ـ سیبه قدیم: نام قدیم کوخرد بوده أست.
  • (۳) ـ وصف: (کتاب وصف کوخرد)
  • (۴) ـ سلام: (مجله سلام کوخرد) تأسیس ۱۳۷۶ شمسی.
  • (۵) ـ تربت: Torbat: [= ع. تبره] ۱ ـ خاک. ۲ ـ کور، قبر، مقبره، آرامگاه.
  • شعر از: محمد أفراز کوخردی.

منبع

  • محمدیان، کوخردی، محمد. (وصف کوخرد) ج۱. چاپ دوم، دبی: سال انتشار ۱۹۹۸ میلادی.  
«با تاریخ دیار کوخردو منطقهٔ باستانی بخش کوخردبیشتر آشنا شوید»  
 
SHERENO.35.jpgMohMad.1.jpgBeyad.2.jpgSHERENO.37.jpg Ketab kukherd sarzamin shaeran1.jpg  

Ketab kukherd sarzamin shaeran.jpgKetab parandegan kukherd.jpgR.ARU.15.jpgKetab sarzamin shaeran.jpg 

منبع:awayeseebah 

*پژوهش و تحقيق:محمدمحمدیان کوخردی

مبارز بهر مشکلها

مبارز بهر مشکلها

((ألا یا أیها الساقی أدر کأساً و ناولها))

 

نشان ده یک ره هموار که پـویم(۱) بهر این دلها

توخود در سر دوصد مشکل، زبهرش چاره می‌جویی

 

که مشکل حل شود آسان، شوی راحت زمشکلها

اگر مشکل زیاد أست وره أست همچون سر پیچی

 

تو بگذرد با رفیقانت، از این ره چون پیامبرها

هم اکنون ارجوان هستی بخوان درس وحلالی باش

 

که چون عاشق شوی آخر، روی أندر عوالمها(۲)

بساط سهل و آسانت، تو مشکل گر کنی آخر

 

شوی هردم در این دنیا، سوار برباد و طوفانها (۳)

در آخر گویمت، سعی وتلاش وکوششی بنما

 

که باشی آندر این دنیا، مبارز بهر مشکلها


پی نوشت‌ها:

  • (۱) ـ پـویم: پـوینده: Puyanda: ۱ ـ رونده. ۲ ـ دونده. ۳ ـ جستجو کننده. ۴ ـ جانور متحرک، جویا شده، تکاپو. دونده:

چوپـوینده نزدیک دستان رسید

 

بگفت آنچه دانست ودید وشدید

  • (۲) ـ عوالمها: عوالم: Avalem: ۱ ـ جهانها. ۲ ـ حالات مخصوص کیفیات مخصوص: ج . عوالمات. ۳ ـ عالم‌های لاهوت، ملکوت، جبروت وملک وناسوت أست. ۴ ـ عالم أنور مدبره وصور معلقه وعالم خلق وماده وبرزخ. عالم‌های علم. عین، جبروت، ملکوت خلق.
  • (۳) ـ طوفانها : طوفان:طوفان بزرگ: طوفانی است که بنا به اساطیر از سوی خدا یا خدایان برای نابودی تمدن فرستاده شد. داستان طوفان، در تورات و قرآن به نوح نسبت داده شده‌است؛ به همین دلیل مسیحیان، مسلمانان و یهودیان از آن با نام طوفان نوح یاد می‌کنند. این داستان، یک داستان رایج در بین ملت‌های باستانی، سامی و آریایی است. نظیر این داستان در اوستا، کتاب‌های هندو، متون قدیم یونانی، و حماسه گیلگمش آمده‌است.
  • شعر از: سید ابراهیم کوخردی.

منبع

  • محمدیان، کوخردی، محمد. (وصف کوخرد) ج۱. چاپ دوم، دبی: سال انتشار ۱۹۹۸ میلادی.  
«با تاریخ دیار کوخردو منطقهٔ باستانی بخش کوخردبیشتر آشنا شوید»  
 
SHERENO.35.jpgMohMad.1.jpgBeyad.2.jpgSHERENO.37.jpg Ketab kukherd sarzamin shaeran1.jpg  

Ketab kukherd sarzamin shaeran.jpgKetab parandegan kukherd.jpgR.ARU.15.jpgKetab sarzamin shaeran.jpg 

منبع:awayeseebah 

*پژوهش و تحقيق:محمدمحمدیان کوخردی

برون ـ ( باران )

برون

( باران )

  • شعری از عبدالخالق فرخزاد (بیقرار) به گویش کوخردی:

    مَوی(۱) کِه بات مُوگَه بَروُن(۲)ریز ریز و نَم نَم وُ جُووُن
    وَقتِه کِه أَتِه خُونَمیصَدا أُسِیت اَز لُچِ بُون(۳)
    مَوی بَروُن بات أی خداپُر به بیت از آو(۴) برکه‌ها
    بندیا هم چَکاّر آو(۵)سیراو(۶) به بیت تیم و مُؤهِ یا
    بَروُن که أُند چَندی خَشِنآو أرُدخِه درواه مَزَه شِن
    صَدای دَرواه پَس بُونوالله که کیف دِگَه شِن
    زَمِستُونِن سَرمُوی سَردکَمی بُرُو از تَش(۷) اَلَرد
    چَتر خُو وابن لِه بَروُنتِه نَم نَمُش بدا بگَرد
    بَروُن دِل آدم شاد أَکُنداِنگار أسیر آزاد أَکُند
    گَرد و غُباریا أَشُوتدَشت وُصَحراو آباد أَکُند
    تِه بَند پُر أز بهار أبیتبلبل هَم بیقرار(۸) أبیت
    بُوگُل و عطر سَبزیابه از عطر بازار أبیت
    أز زن و مرد ، دُت(۹) و پُوسُون(۱۰)دُعا بُکنی کِه باد بَروُن
    سَوزی و شادی بارتِ وصَدا أُسیت اَز لُچ بُون



    پی نوشت‌ها:


    • (۱) ـ مـَوی : به لهجه کوخردی یعنی می‌خوام.
    • (۲) ـ بـَروُن : به لهجه کوخردی بمعنای:باران أست.
    • (۳) ـ لُچِ بُون: لب بام. لب بام خانه.
    • (۴) ـ آو: بمعنای آب به گویش کوخردی.
    • (۵) ـ چَکاّر آو: لبریز أز آب.
    • (۶) ـ تَش : آتش. ۱ ـ کَمی بُرُو از تَش اَلَرد : أندکی از آتش دور شو.
    • (۷) ـ سیراو: سیراب: سیر أز آب. نخلها از آب باران سیر شوند.
    • (۸) ـ بیقرار: بی ثبات، تغییر پذیر، ناپایدار، ناشکیبایی، بیصبری.
    • (۹) ـ دُت: دختر ، ج : دخترها.
    • (۱۰) ـ پُوسُون: پسر. ج : پسرها.


    • شعر از: عبدالخالق فرخزاد (بیقرار) کوخردی.

     

    يقرار كوخردى


    منبع

    • محمدیان، کوخردی، محمد (کوخرد سرزمین شاعران) ۱. چاپ اول، دبی: سال انتشار ۲۰۰۵ میلادی.  
  • «با تاریخ دیار کوخردو منطقهٔ باستانی بخش کوخردبیشتر آشنا شوید»  
     
    SHERENO.35.jpgMohMad.1.jpgBeyad.2.jpgSHERENO.37.jpg Ketab kukherd sarzamin shaeran1.jpg  

    Ketab kukherd sarzamin shaeran.jpgKetab parandegan kukherd.jpgR.ARU.15.jpgKetab sarzamin shaeran.jpg 

    منبع:awayeseebah 

    *پژوهش و تحقيق:محمدمحمدیان کوخردی

    سلام کوخرد

    سلام کوخرد

    سلام أی شهر کوخرد مسکن رازسلام أی مهد عشق و مدفن راز
    سلام أی قبلهٔ تقدیس و تقواسلام أی مسجد قبله در آن جا
    سلام أی شهر سیبه (۱) شهر خوبانکه آن را دوست بداریم از دل جان
    سلام أی شهر عشق و آشناییسلام أی آشیان روشنایی
    سلام أی قلعه سیبه و آماج (۲)که صادق خان ببرد آن را به تاراج
    سلام أی کوه ناخ و سنگ پاتیل(۳)شکار ما بود از آهو و ایل(۴)
    کجا کاخی کهن چون قلعه سیبهدرخشان چون قمر(۵) آمد پدیده
    دگر هم بود ترنه و حمام سیبهچنین آثاری کهن آنگه که دیده
    هنرمندان کوخرد را ز هر سوبسوی «بست گز» أند در تکاپو(۶)
    که آثاری کهن مانند یک گنجتراشید حاجی حعفر (۷) در دل سنگ
    بهار جعفر آباد(۸) در زمستانبود مانند نسرین در گلستان
    کجا چون باغ زرد و نهر مهرانهمیشه ماهی أست در آن فراوان
    به سد بز و گلگشت شیرینو(۹)به تفریح می‌روند مردم ز هرسو
    سلام أی تال ناس بون(۱۰) وکل أحمد(۱۱)از آنجا ما برفتیم باقی احمد(۱۲)
    دل و دلبستهٔ کوخرد تو باشیگل و گلدستهٔ سیبه تو باشی
    ألا أی بلبلان باغ و بستانفرود آئید در باغ گلستان
    صلای عشق راستی(۱۳) در تو دادهلسان الشعر مشایخی(۱۴) در تو داده
    کجا در شعر محمديان نامت أی نازکه مرغ دل نیانگیزد به پرواز
    سلام أی طایر شکر بمنقارسلام أی طوطی گویای أسرار
    سلام أی شهر ما کوخرد زیباسلام أی مسکن و آشیانهٔ ما



    پی نوشت‌ها:


    • (۱) ـ شهر سیبه: یکی از شهرهای باستانی کوخرد و شهرستان بستک در غرب استان هرمزگان در جنوب ایران واقع شده‌است. این شهر تاریخی (ساسانی) در بخش کوخرد واقع می‌باشد.بخشی از این شهر تاریخی در حال حاضر زیر دهستان کنونی «کوخرد» مدفون است و روی بخش دیگری از آن گورستان، این دهستان قرار گرفته‌است. باستان‌شناسان از آن به عنوان شهر فراموش شده ساسانیان در کوخرد یاد می‌کنند.وسعت شهر باستانی سیبه از جانب باستان‌شناسان به ۴۰ هکتار تخمین شده‌است. سیبه، سیبا: Sibah: سیبه: نام قدیم کوخرد سیبه بوده أست. ۱ ـ Sibah: سیبه: قلعه، دیواری از جوب و علف دور قلعه، قلعه وشهر. ۲ ـ جبر، سور، سور کشیدن دور قلعه یا شهر.
    • (۲) ـ آماج: قلعه آماج.
    • (۳) ـ سنگ پاتیل: سنگی بزرگ وتاریخی واقع در کوه ناخ واز طرف مشرق درواه شمو روی تپهٔ دُراخی قرار دارد.
    • (۴) ـ ایل:نرکوهی، گوزن. ج: أیائل.
    • (۵) ـ قمر:ماه.
    • (۶) ـ تکاپو: ۱ ـ رفت و آمد بتعجیل. ۲ ـ جستجوی بسیار، تفحص زیاد. ۳ ـ کوشش.
    • (۷) ـ حاجی حعفر: حاجی جعفر گّپ بن محمد بن احمد آل جعفر، اَبُوالمُجاهِد.
    • (۸) ـ جعفر آباد: مُؤه مُهمَد، نخل مهمدی.
    • (۹) ـ شیرینو: اوه شیرینو.
    • (۱۰) ـ تال ناس بون: تال برد ناس بون: سنگ نازبُن ، (نامهای دیگر: تال نازبُن، تال برد نازبُن) در پشت کوه پل تیر (کوه خآب) از طرف جنوب ته دره قرار دارد. تخته سنگ بزرگی أست که از وسط به دو قسمت شده أست، قسمت أصلی آن محکم روی زمین ایستاده أست، أما قسمت دوم آن مانند تخت خابی (سجم) ، روی زمین أفتاده أست، صحرا نشین‌ها در فصل پاییز در سایهٔ آن آن احشم می‌أندازند.
    • (۱۱) ـ کل أحمد: تال کَل احمد معروف است که در جنوب کوه پل تیر «کوه خآب» و در جنوب (دُوکَل کَل اَحمَد) واقع شده‌است. این تال در دهانه دوکل کل احمد ودر جنوب (پشتخه پاراو) و در جنوب برکه مرحوم محمد حاجی یوسف جعفر قرار دارد. «مـّد چُماخ» (محمد عبدالله چُماخ) همیشه و در فصل زمستان در دوکل کل احمد و تال مشهورش (تال کل احمد) می‌نشست و أحشم می‌انداخت.
    • (۱۲) ـ باقی احمد: بک احمد.
    • (۱۳) ـ راستی: شاعر بزرگ کوخرد: آقای حاجی عبدالواحد بن احمد عبدل راستی کوخردی.
    • (۱۴) ـ مشایخی: شاعر بزرگ کوخرد: آقای حاجی شیخ عبدالرزاق مشایخی آگاه بن شیخ یوسف کوخردی.


    منبع

    • محمدیان، کوخردی، محمد. (وصف کوخرد) ج۱. چاپ دوم، دبی: سال انتشار ۱۹۹۸ میلادی.  

    استاد محمدیان را در کنار پروفسور M.M.Bigani رئيس دانشگاه

    پزشكى بمبئى و رئيس هيئت مديره بيمارستان بريدج كندى بمبئى

     

     باکمال تشکر از دکتر لطیفه جهت ارسال عکس
    «با تاریخ دیار کوخردو منطقهٔ باستانی بخش کوخردبیشتر آشنا شوید»  
     
    SHERENO.35.jpgMohMad.1.jpgBeyad.2.jpgSHERENO.37.jpg Ketab kukherd sarzamin shaeran1.jpg  

    Ketab kukherd sarzamin shaeran.jpgKetab parandegan kukherd.jpgR.ARU.15.jpgKetab sarzamin shaeran.jpg 

    منبع:awayeseebah 

    *پژوهش و تحقيق:محمدمحمدیان کوخردی

    غزلی برای

    غزلی برای

    تو در کنج دل من خانه کردینگاهم دور زهر بیگانه کردی
    دلم را بانگاه أول خودببردی ومرا دیوانه کردی
    توهستی شمع بزم و محفل منمرا در دور خود پروان کردی
    لبت باشد برایم چون می‌نابمرا دور از خم و پیمانه کردی
    تو باشی کفتر عشقم مداوممرا در پیش کفتر دانه کردی
    حیاتم بی تو معنایی نداردمرا تا وصل بی صبرانه کردی
    چه خوش روزی که زلفم بود پریشانتو با انگشت آن را شانه کردی
    تو باشی قبله گاهم در نیایشمرا دور از بت وبتخانه کردی
    برایم زندگی بی تو عدم بودمرا تا آخرت جاودانه کردی
    نخواهی رفت زیادم ای پریزاد(۱)چو در کنج دل من خانه کردی


    • (۱) ـ پریزاد: پریزاده، زاده پری، فرزند پری، پری نزاد.


    • شعر از: عبدالخالق فرخزاد (بیقرار) کوخردی.


    منبع

    • محمدیان، کوخردی، محمد (کوخرد سرزمین شاعران) ۱. چاپ اول، دبی: سال انتشار ۲۰۰۵ میلادی.  
    «با تاریخ دیار کوخردو منطقهٔ باستانی بخش کوخردبیشتر آشنا شوید»  
     
    SHERENO.35.jpgMohMad.1.jpgBeyad.2.jpgSHERENO.37.jpg Ketab kukherd sarzamin shaeran1.jpg  

    Ketab kukherd sarzamin shaeran.jpgKetab parandegan kukherd.jpgR.ARU.15.jpgKetab sarzamin shaeran.jpg 

    منبع:awayeseebah

    *پژوهش و تحقيق:محمدمحمدیان کوخردی

    نوروز کوخرد

    نوروز کوخرد

    باز آفتاب «کوخرد» ، برآسمان بر آمدبا آروزی «نوروز» ، از راه جان در آمد
    أَبری گَران دَر آمد، باران نَم نَم آمدأبی زلال(۱) چُو کوثر، أز بَحر رَحمَت آمد
    وادی جَوان پُر أز بوه، از هلول و شَبَنبُوهبر قلهٔ « پل تیر»، رنگین کمان در آمد
    بهار سبز رنگی، در هَروادی و سنگیبهار آمد خوش آمد، دِلدار دِلکَش آمد
    «کوخرد ما» پُر از گُل، پُر از بهار و سنبلز أوصاف أو چه گویم، خورشید زیور آمد
    آمد بهار خُـرّم، صحرا رَوَند دَمادَمصحرا پُر از بنفشه، چون ماه أنور آمد
    صحرا پُر از بهار شد، دنیا لاله زار شداز وصف بوی گُلها، چون مشک و عنبر آمد
    آن رنگهای دِلکَش، از گُلعَذار و مَهوَشمَه دَر مَیان خَرمَن، آن ماه مَهوَش آمد
    چون گُل رَوَند به بیرون، با جامَه‌های گُلگُونمَجنون کُنند مَجنون، فَرُخ لَقا دَر آمد
    در عالم طراوت، أو یافت بس حَلاوتدر وصف خوب رویان، چون شمع رُوشَن آمد
    آن ماه رو ز خوبی، بر جملهٔ صبوحیأی عاشقان شما را، پیغام دلبر آمد
    باصاحبان خوبون، بَر گُل رویم به بیرونبردشت و کوه مَوزون، صحرا مَفرَش آمد
    صحرا چو پُرشُد از گُل، مأوای شد به بلبلبلبل چو کرد منزل، آواز خوشتر آمد
    گویی کُجا کنم روی، گویم به بختیاریآنسو که سنگهارا، أوصاف گوهر آمد
    مُرغی که ناگهانی، از پشت دُوه (۲) نهانیمُرغَک نغمه خوانی، کوگ کَکَر در آمد
    رفتیم به «باغ ملا» ، گوییم الله اللهآب زلال برکه ، بارد (۳) و مُنعِش آمد
    آنسو که میوه را، خوش طَعم و دِلرُبا رااز باغ «مُلا أفراز» (۴) ، از شَهد (۵) خوشتر آمد
    دستور أست جانرا، تاگویم این بیان رادوستان مرا ببخشید، حُبّ وَطَن بَر آمد
    خدا حافظ عزیزان، هم از کسان و خویشاندِلرا زخواب برکن، هنگام رفتن آمد
    خاموش اگر توانی، گُو حَرف با مَعانی«محمدیان» تو نمانی، گفتار تو بماند


    پی نوشت‌ها:


    • (۱) ـ زلال: Zolal: آب، صاف و گوارا.
    • (۲) ـ دوه: نوعی سنگ ملس که در کوهای کوخرد وجود دارد، وقسمت کوچک تر آن (تودوه) گویند.
    • (۳) ـ بارد:خنک، آب خنک.
    • (۴) ـ ملا أفراز: آقای محمد عبدالله ملامحمد أفراز کوخردی.
    • (۵) ـ شهد: انگبین، عسل ، شیرینة، عسل صافی.



    منبع

    • محمدیان، کوخردی، محمد (کوخرد سرزمین شاعران) ۱. چاپ اول، دبی: سال انتشار ۲۰۰۵ میلادی.  

    استاد محمدیان را در کنار پروفسور M.M.Bigani رئيس دانشگاه

    پزشكى بمبئى و رئيس هيئت مديره بيمارستان بريدج كندى بمبئى

     

     باکمال تشکر از دکتر لطیفه جهت ارسال عکس
    «با تاریخ دیار کوخردو منطقهٔ باستانی بخش کوخردبیشتر آشنا شوید»  
     
    SHERENO.35.jpgMohMad.1.jpgBeyad.2.jpgSHERENO.37.jpg Ketab kukherd sarzamin shaeran1.jpg  

    Ketab kukherd sarzamin shaeran.jpgKetab parandegan kukherd.jpgR.ARU.15.jpgKetab sarzamin shaeran.jpg 

    منبع:awayeseebah 

    *پژوهش و تحقيق:محمدمحمدیان کوخردی

    گشت جابر

    گشت جابر

    ( تفریح )

    بنام خالِق خلقت کُنَندَهرحیم راحم روزی دِهَندَه
    بقدرت آفریده عالم خاکمُسَقَف کرده رُویَش چَرخ أفلاک
    مُکَرَم کرده أبناء بشر رامعیشت می‌کنند از خشک وُ تَر را
    زجان دِل کنم حَمد وُثَنایَشبسی مَشکُورَم از لُطف وُعَطایَش

     

    ********

    برای دیدن صنع الهینهادم رو بجابر صبح گاهی
    رفیقانم أفراز و حاجیانیدگر هم یوسفی و علیرضایی
    بود هم جعفری وحیدری پورجمیعاً داشتیم باهم آشنایی
    مشو غافل ز دوستانت محمدکه بی دوستان نباشد روشنایی
    کنار برکه و آب زلالشکباب ما گوشت غزال(۱) أست
    در آنجا سفرهٔ رنگین فکندندیکایک مهمان خویش شمردند
    رطب با خاکو از کوخرد آوردهبود خشتر ز خرما و ز ارده
    دگر نان تنور و مهوه داشتندکمی روغن هم پهلویش گذاشتند
    دگر هم بریانی زعفرانیکه باشد مخصوص میهمانی
    زسبزیجات و میوه‌های خوش طعمبود سیب و انار و شمام و نارنج
    دگر انگور و به باشد فراوانزبندر و فسا می‌یاد دمادم
    دگر زردآلو و پشم آلو و خسروید و پرگو و ریحان سر دست
    زباغ جابر و بستان حامدتماشاکن بیا یک روز به کوخرد
    بچیدند سفره أی بسیار رنگینربوده غصه از دلهای غمگین
    به بسم الله أول لب گشودنددگر میل تناول را نمودند
    پس از خوردن بگو الحمداللهوشکر نعمت حق آر برجاه
    پس از صرف غذا وچاهی باقنددگر باره شروع کردند و رفتند
    بتاریخ دو هفتصد یوم الأحد(۲)دگر هم ده و پنچ از هجر أحمد(۳)
    رسانیدم به پایان أی عزیزانزوصف جابر و کوخرد یکسان
    نگارنده داعی صمیم أستبنام محمد و شهرت محمدیان أست
    سلام بیشمر صلوات بیحدبروح شاه دین یعنی محمد
    محمد سرور دنیا ودین أستمحمد رحمةً للعالمین أست
    محمد خاتم ختم رسولانکه باشد شاه سالار قبولان
    محمد داعی أمر خدا أستکه نام روح بخشش مطفی أست
    شفیع أست برگنه کاران أمتبدرگاه خدا روز قیامت
    فزون از قطرهٔ باران وأحجاردرود از حق بروح شاه مختار
    دگر بر آل آن یاران أخیارفزون از سنگ کوه وبرگ اشجار
    رضای حق بروح آل و أصحابدگر برتابعین وجمع أحباب
    هزاران درود و هزاران سلامزما بر محمد علیه السلام


    پی نوشت‌ها:

    • (۱) ـ غزال: آهو ، گوشت آهو.
    • (۲) ـ یوم الأحد: روز یکشنبه.
    • (۳) ـ دو هفتصد: ۱۴۰۰ هجری قمری
    • (۴) ـ ده و پنج از هجر احمد: یعنی ۱۴۱۵ او هجرت پیغمبر اسلام صلی الله علیه وسلم.
    • منظور: تاریخ اتمام منظومه: ۱۵ ذوالقعده ۱۴۱۵ هجری قمری.



    منبع

    • محمدیان، کوخردی، محمد (کوخرد سرزمین شاعران) ۱. چاپ اول، دبی: سال انتشار ۲۰۰۵ میلادی.  

    استاد محمدیان را در کنار پروفسور M.M.Bigani رئيس دانشگاه

    پزشكى بمبئى و رئيس هيئت مديره بيمارستان بريدج كندى بمبئى

     

     باکمال تشکر از دکتر لطیفه جهت ارسال عکس
    «با تاریخ دیار کوخردو منطقهٔ باستانی بخش کوخردبیشتر آشنا شوید»  
     
    SHERENO.35.jpgMohMad.1.jpgBeyad.2.jpgSHERENO.37.jpg Ketab kukherd sarzamin shaeran1.jpg  

    Ketab kukherd sarzamin shaeran.jpgKetab parandegan kukherd.jpgR.ARU.15.jpgKetab sarzamin shaeran.jpg 

    منبع:awayeseebah 

    *پژوهش و تحقيق:محمدمحمدیان کوخردی

    چرا امروز

    چرا امروز

    تُرا در زادگاه خود نمی‌یابم چرا امروزمثال أشک شبنم أندرون گُل نمی‌یابم چرا امروز
    چوگُل رنگی که در صبح جمع، تا جمع بلبل بودچنان با بوته‌های یاس نمی‌یابم چرا امروز
    تو در باغی تو دربُستان تو چون سروی تویی سُنبُل(۱)ولی من تورا چون گُل نمی‌یابم چرا امروز
    دَرِ ایوان من باز أست و سرما در گریبان أستولی من هیچ کس چون تو نمی‌یابم چرا امروز
    تمام دفترم پُرشُد ز شعر ونغمه‌ها أماسرودی را که می‌گفتی نمی‌یابم چرا امروز
    به ترک دیدن مردم گراییدمولی من در سرم مهوش را نمی‌یابم چرا امروز
    تویی یارم تویی مونس تویی جانولی أندر میان جمع، گُلی را من نمی‌یابم چرا امروز


    • (۱) ـ سنبل: خوشه، (جو، گندم و مانند آن). ج ـ سنابل، سنبله: واحد سنبل. یک خوشه.ج ـ سنبلات. سنابل: گونه أی از أرایش گل أست.
    • شعر از: پیام ــ کوخرد.


    منبع

    • محمدیان، کوخردی، محمد (کوخرد سرزمین شاعران) ۱. چاپ اول، دبی: سال انتشار ۲۰۰۵ میلادی.  
    «با تاریخ دیار کوخردو منطقهٔ باستانی بخش کوخردبیشتر آشنا شوید»  
     
    SHERENO.35.jpgMohMad.1.jpgBeyad.2.jpgSHERENO.37.jpg Ketab kukherd sarzamin shaeran1.jpg  

    Ketab kukherd sarzamin shaeran.jpgKetab parandegan kukherd.jpgR.ARU.15.jpgKetab sarzamin shaeran.jpg 

    منبع:awayeseebah 

    *پژوهش و تحقيق:محمدمحمدیان کوخردی

    دلـبـر

    دلـبـر

    ندانستم که این دلبر، مرا را می‌کند مجنوندلم را می‌کند بریان، دو چشمم را کند پرخون
    ندانستم که سیلابی، مرا را می‌برد بیرونچو کشتی أم در أندازد، میان قلزم و جیحون
    منم أز عشق أو نالان، منم مجنون مجنونانمرو زین خانه را بیرون، شود دلها ز هجران خون
    خرامان(۱) می‌رود دلبر، چراغ أفروز جان وبربود چشم و چراغ دل، دو چشمم می‌کند گریون
    بگیرد دامن کوه‌ها، مثال چشمهٔ آب‌هاچو هرسنگی فرو ریزد، زگردش‌های گوناگون
    توچون دریای پر گوهر، تو چون أفلاک پر أخترتو چون لؤلؤ وچون مرجان ، تو هم چون گنج قارون
    درخت سبز صاحب دل، بود گلگون چون هلولدرخت خشک بی معنی، شده بی آب خشک أکنون
    چو أفتم من زعشق ول، به پای دلربای دلدلم زخم أز غم هجران، کند دردها همه درمون
    زعشق دلربای خود، دمادم مانده أم دلخونمثال مجنون آن لیلی ، بود لیلی وصد مجنون
    مرا هردم همی گویم، که برگو قصهٔ شیرینچو فرهاد می‌کنم در کوه، به تیشه کوه بیستون
    خموشی گیر و توبه جو، محمديان خود رها کن زوکه أوست دریای بی پایان، مثال حوت والذالنون



    • (۱) ـ خرامان: رونده باناز وتکبر وتبختر، در خال خرامیدن.


    منبع

    • محمدیان، کوخردی، محمد (کوخرد سرزمین شاعران) ۱. چاپ اول، دبی: سال انتشار ۲۰۰۵ میلادی.  

    استاد محمدیان را در کنار پروفسور M.M.Bigani رئيس دانشگاه

    پزشكى بمبئى و رئيس هيئت مديره بيمارستان بريدج كندى بمبئى

     

     باکمال تشکر از دکتر لطیفه جهت ارسال عکس
    «با تاریخ دیار کوخردو منطقهٔ باستانی بخش کوخردبیشتر آشنا شوید»  
     
    SHERENO.35.jpgMohMad.1.jpgBeyad.2.jpgSHERENO.37.jpg Ketab kukherd sarzamin shaeran1.jpg  

    Ketab kukherd sarzamin shaeran.jpgKetab parandegan kukherd.jpgR.ARU.15.jpgKetab sarzamin shaeran.jpg 

    منبع:awayeseebah 

    *پژوهش و تحقيق:محمدمحمدیان کوخردی

    هجران

    هجران

    به لهجه کوخردی

    لَب خَندانُش پُر زِ گُوهَرنِصُورَتُش چُون ماه، بینی خَنجَرنِ
    چَشم شَهلایَش دِلَم أُشکِه کَبابگُل گُلزارنِ، مَاه خَاوَرنِ
    چیت خارا وُ پَترِنُوی طلاپیرَنُش اَز گُل، اَز گُل بهتَرنِ
    دِلَم أُشبُرد آن سَروه چَمَنلَب خَندُونُش مِثل کَوثَرنِ
    قـّدرعَنایَش مُگَه مَتِه نَظَرتیر عِشقُش دِلُم أُشکِردِ خَبَر
    حَالا حَیرانَم کُجا صَبر وُ قَرارپیرَنُش اَز گُل، اَز گُل بهتَرنِ
    زُلف وُ گیسُویَش پُر زِبُوی وَرّدأَز فِراقَش رَنگ رُویَم گَشتَه زَرد
    أُمگُت وُ بُوسی بُکُه دِلُم رِضَاأُشگُت خُوفی أُتنِنگ (۱) فَردا مَحشَرنِ
    حَالا دِلشَادُم أَز گُفتَه یِ یاربَعد هِجران کَی آَتات وِل مَکِنار
    مَعلُومِن أُشنِنگ خُوفی أَز خُدادِلُم أُشبُردِه، ماهِ أَنوَرنِ


    • (۱) ـ أتننگ: أتن : ارغام بین نون و گـ، به معنی نداری می‌باشد.
    • شعر از: محمد رفیع روزه‌دار (معروف کوخردی).

     

    محمد رفیع روزه‌دار (معروف کوخردی)


    منبع

    • محمدیان، کوخردی، محمد. (وصف کوخرد) ج۱. چاپ دوم، دبی: سال انتشار ۱۹۹۸ میلادی.  
    «با تاریخ دیار کوخردو منطقهٔ باستانی بخش کوخردبیشتر آشنا شوید»  
     
    SHERENO.35.jpgMohMad.1.jpgBeyad.2.jpgSHERENO.37.jpg Ketab kukherd sarzamin shaeran1.jpg  

    Ketab kukherd sarzamin shaeran.jpgKetab parandegan kukherd.jpgR.ARU.15.jpgKetab sarzamin shaeran.jpg 

    منبع:awayeseebah 

    *پژوهش و تحقيق:محمدمحمدیان کوخردی

    رستگار

    رستگار

    دِل به مه بستن خوش أست جز به همان کردگارآنکه زِگُل پرورد این همه نقش ونگار
    دمبدم آیات او جلوه کند در جهاننیست دل خفته با آیات او سازگار
    گردش أیام دهر(۱) در نظر نیک کامسر بسر آنی بود از تَپش روزگار
    چون زگلستان دهر هَرگُل پژمرده رفتخیز گُلی، نُو بکار تاکه بود یادگار
    پَرتو حق را نگر در بَرِ آیات أوهرکه بَرو چنگ زَد مُژده که شد رستگار
    هادف از این پس در این دل نبود آرزوتاکه شود این دل أنَدر رَهِ أو ماندگار


    • (۱) ـ دهر:روزگار. زمانه. عهد، عصر، زمان، دوره. روزگار، جهان پائین. عالم سفلی.


    • شعر از: ابراهیم روشن قیاس ــ کوخرد.


    منبع

    • محمدیان، کوخردی، محمد (کوخرد سرزمین شاعران) ۱. چاپ اول، دبی: سال انتشار ۲۰۰۵ میلادی.  
    «با تاریخ دیار کوخردو منطقهٔ باستانی بخش کوخردبیشتر آشنا شوید»  
     
    SHERENO.35.jpgMohMad.1.jpgBeyad.2.jpgSHERENO.37.jpg Ketab kukherd sarzamin shaeran1.jpg  

    Ketab kukherd sarzamin shaeran.jpgKetab parandegan kukherd.jpgR.ARU.15.jpgKetab sarzamin shaeran.jpg 

    منبع:awayeseebah 

    *پژوهش و تحقيق:محمدمحمدیان کوخردی

    نعت رسول صلی الله علیه وسلم

    نعت رسول صلی الله علیه وسلم

    سلام من برآن ختم رسالتکه وردش سورهٔ نون و تبارک
    فرستاده خداوند أز برایشتمام آیهٔ قرآن یکایک
    سلامم بر رسول الله دمادمکه وردش بود کلام الله هردم
    شب معراج برفت بر عرش کرسیسلامش کرده أست خلاق عالم
    محمد ساقی أست برحوض کوثرکه ختم أنبیاء بوده أست یک سر
    رسولان روز حشر نفسی بگویندمحمد شافع فردای محشر(۱)
    دلم در جوش دایم از بره یارهمان یاری که در سختی شود یار
    محمد سر ور ختم رسولاننجات مارا بده از دوزخ و نار
    دو زلفان ولم چون شب دیجور((۲)صفات یار من در سورهٔ طور
    اگر دیدی تو قـّد دلربایشکف پا تاسرش نُورنِ عَلا نُور


    پی نوشت‌ها:


    • (۱) ـ محشر: mahshar: [ع] ۱ـ جای گرد آمدن مردم در روز قیامت. ۲ ـ روز محشر، روز قیامت، روز حساب. روز رستاخیز:

    مگو بهتان، بترس از روز محشركه فردا باز پرسند از تو يكسر

    • (۲) ـ دیجور: dayjur: [ع] سیاه ، تاریک (مداد شب).


    • شعر از: حاجی عبدالواحد راستی کوخردی.

     

    حاجی عبدالواحد راستی کوخردی


    منبع

    • محمدیان، کوخردی، محمد. (وصف کوخرد) ج۱. چاپ دوم، دبی: سال انتشار ۱۹۹۸ میلادی.  
    «با تاریخ دیار کوخردو منطقهٔ باستانی بخش کوخردبیشتر آشنا شوید»  
     
    SHERENO.35.jpgMohMad.1.jpgBeyad.2.jpgSHERENO.37.jpg Ketab kukherd sarzamin shaeran1.jpg  

    Ketab kukherd sarzamin shaeran.jpgKetab parandegan kukherd.jpgR.ARU.15.jpgKetab sarzamin shaeran.jpg 

    منبع:awayeseebah 

    *پژوهش و تحقيق:محمدمحمدیان کوخردی

    معلم

    معلم

    معلم، أی تو شمع مجلس تار(۱)معلم، أی تو گلهای چمنزار
    معلم، أی تو نور و روشناییشود روشن زتو عرش الهی
    معلم، مظهر عشق وصداقتمعلم، مظهر مهر ومحبت
    معلم، پادشاه شهر خوبانمعلم، مجری أحکام قرآن
    معلم، شغل تو شغل پیامبربود حرفت برایم به زگوهر
    معلم، رهرو راه أمنییمعلم، الگوی بهترینی
    معلم، شغل پاکت می‌ستایمکه با تو غصه از دل می‌زدایم
    معلم، جاودان باشی همیشهبگیرم حرفه أت آخر به پیشه


    • (۱) ـ تار: تیره، تاریک. مظلم، ظلمانی. مقابل روشن:

    روز رخشنده گزو شاد شود مردماز بس انده ورنج شب تا آمد

    • شعر از: عبدالخالق فرخزاد (بیقرار) کوخردی.

    File:B.K.Q.7.jpg

    شاعر: عبدالخالق فرخزاد (بیقرار)


    منبع

    • محمدیان، کوخردی، محمد (کوخرد سرزمین شاعران) ۱. چاپ اول، دبی: سال انتشار ۲۰۰۵ میلادی.  
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    «با تاریخ دیار کوخرد و منطقهٔ باستانی بخش کوخرد بیشتر آشنا شوید» 
      
    SHERENO.35.jpgMohMad.1.jpgBeyad.2.jpgSHERENO.37.jpg Ketab kukherd sarzamin shaeran1.jpg  

    Ketab kukherd sarzamin shaeran.jpgKetab parandegan kukherd.jpgR.ARU.15.jpgKetab sarzamin shaeran.jpg 

    منبع:awayeseebah 

    *پژوهش و تحقيق:محمدمحمدیان کوخردی

    عاشقان

    عاشقان

    به نام عاشقان دفتر گشایمبه فرق عاشقان عنبر فشانم
    دل بی غم در این دنیا نباشدسر بی عشق هم پیدا نباشد
    دل حالا مبتلای عشق جانانبرفتم بمبئی و مِدراس و سیلان
    بگشتم هند و چین و حیدرآبادکه فیل از هند دایم می‌کند یاد
    سر پر عشق مانند تنور استپری رویان هندی مثل حور است
    قضا روزی بُدم در حیدرآبادچو بلبل دید گُل، آمد به فریاد
    میان مهوشان دیدم نگاریپری پیکر چه گویم گُل عذاری
    قدَش چون سرو چشمانش چو آهودلم گشت مبتلای آن پری رو
    دل از عشقش به جوش آمد به یک باربرفتم من سراغ آن ده و چار
    بپرسیدم من از نام ونشانشدگر از نام باب مهربانش
    بگفتا هست بابم فرد درویشگهی در مسجد وگه خانه خویش
    چوشد وقت نماز وذکر وطاعتنماز کردم من آن جا باجماعت
    بدیدم شخص نورانی وخوشخوسلام کردم نشستم در بر أو
    بگفتم بنده از ملک خلیجمبه أمید خدا، بخت ونصیبم
    گهی در مکه وگه در مدینهگهی در شهر هند نزد طبیبم
    جواهر و طلا و پول بسیاربکن ای شیخ به فرزندی قبولم
    خدا را شکر که شیخ هم گشت راضیهمان شب هم بیاوردند قاضی
    که بعد از عقد هم خوش نوازیدلم از وصل جانان گشت راضی
    تو هم « معروف» بکن شکر خداوندکه داری یار، ز یاران بی نیازی

    • شعر أز: محمد رفیع روزه دار (معروف کوخردی)

    منابع

    • محمدیان، کوخردی، محمد. به یاد کوخرد ج۲. چاپ اول، دبی: سال انتشار ۲۰۰۳ میلادی.  
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    «با تاریخ دیار کوخرد و منطقهٔ باستانی بخش کوخرد بیشتر آشنا شوید» 
      
    SHERENO.35.jpgMohMad.1.jpgBeyad.2.jpgSHERENO.37.jpg Ketab kukherd sarzamin shaeran1.jpg  

    Ketab kukherd sarzamin shaeran.jpgKetab parandegan kukherd.jpgR.ARU.15.jpgKetab sarzamin shaeran.jpg 

    منبع:awayeseebah 

    *پژوهش و تحقيق:محمدمحمدیان کوخردی

    هموطن

    هموطن

    ألا أی هموطن در هرکجایی ملک أستانیدراین أستان پهناور زحال خود خرامانی
    أگر در بندر عباس و گر درخارج أین شهرأگر در ساحل دریا وگر در دامن کوهی
    أگر در شهر مینابی وگر ساکن به سیریکیأگر تنگهٔ خوران وگر شاغل به هنگامی
    أگر کارتو در لنگه وگر شهر تو در بستکأگر در گاوبندی هستی وگر در شهر فین هستی
    أگر در حاجی‌آبادی وگر کار تو در کهکمأگر شهر تو در کنگ أست وگر در کیش و لاوانی
    أگر ساکن به دهبارز وگر در شهر قشم هستیأگر در ساحل مهران وگر در شهر بیابانی
    أگر در احمدی هستی وگر کارتو در دژگانأگر در خارج از شهری وگر در شهر رودانی
    أگر بستک زبان هستی وگر کارتو در کوخردوگر در دهتل و هرمز وگر شاغل به تنبانی
    أگر آبادیت انوه وگر در فاریابی تووگر در قلب آب هستی وگر أهل فرامرزانی
    برایت آروزو دارم بسی أهل خِرَد باشیکه أیامت صفا باشد بسی أهل قلم باشی
    برایت شادی وخُرَم، صفا ولطف می‌دارمأگر در هرکجایی ملک این أستان وسامانی

    • شعر از: سید ابراهیم کوخردی.



    منبع

    • محمدیان، کوخردی، محمد. (وصف کوخرد) ج۱. چاپ دوم، دبی: سال انتشار ۱۹۹۸ میلادی.  
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    «با تاریخ دیار کوخرد و منطقهٔ باستانی بخش کوخرد بیشتر آشنا شوید» 
      
    SHERENO.35.jpgMohMad.1.jpgBeyad.2.jpgSHERENO.37.jpg Ketab kukherd sarzamin shaeran1.jpg  

    Ketab kukherd sarzamin shaeran.jpgKetab parandegan kukherd.jpgR.ARU.15.jpgKetab sarzamin shaeran.jpg 

    منبع:awayeseebah 

    *پژوهش و تحقيق:محمدمحمدیان کوخردی