سال جدید


( چند أبیات تاریخی دربارهٔ سال وایام )

بسال هزار چهارصد وده بعد از هجرت

 

خداوند کل عالم داد رحمت

تمام کوه ولمبیر ودشت صحرا

 

بکرد خلاق عالم باغ وجنت

******

چند کلام درباره سال جدیددر سماء بسیار أبر آمد پدید
مردمان خوشحال گشتند با أمیداین چنین سالی نمایان آمــده
ألف(۱) چهارصد بود بعداً دَه زیادغلغلی أندر سماء از نو فتاد
کل عالم گشته أند فرحان وشادأبر و برق و رعد و باران آمــده
چند شب و چند روز مطر(۲) آمد چنینتاکه شد سیراب تمام روی زمین
رحمتی أز فضل رب العالمینبرجمیع کل أنسان آمــده
بعد چندین روز زمین گشت پـُر بهارخلق رفتند از یمین و از یسار
شکر حَق کردند و حَمد کردگارهمچنین نعمت فراوان آمــده
بَشکَرو با «سد جاوید» دیدنی«باقی احمد» (۳) هم مقام ماندنی
هم اکال بود و بهار خوردنینانکی بیرون فراوان آمــده
بس قشنگ عالی وخیلی جواننام آنجا هست «محمد حاجیان» (۴)
باصفا بود پـُر زگُلهای کَلانبوی ریحان فراوان آمــده
«ممد آباد» (۵) خوش مقامی در وطنجای تفریح است برای مرد و زن
بازهم أز وصفش بگویم چند سخندر جوانی ماه تابان آمــده
«باغ زرد» است با جمال باکمال«سد تاریخش»(۶) بود چندین سال
جای آسایش بود در کل حالمثل بلبل در نواخان آمــده
چون رسیدم من به «جابر» بیغمینمردم پـُر مهر آنجا این چنین
با تـُلُمبه می‌کشند آب از زمینپـُر زسبزی فراوان آمــده
غربی جابر «کُل کادی» بودجای بسیار خوب و آبادی بود
هم فرح بخش است و آزادی بوداز وجود شیر مردان آمــده
نوگلی باشد میان گلعذار«مؤه مُهمَد» (۷) نخلهای بی شمار
جای مردان شریف در یادگارچون شبَنبُو ، بوش به میدان آمــده
هم «فصیل شیخیاء»(۸) محترمبس برزگ بودند پـُر مهر و کرم
نام نیکشان در جهان ماند لاجرمخاندان پاک خانان آمــده
هست «گلاله» پـُر زگُلهای جوانهم سفید ونیلی وهم ارغوان
بُد همیشه ازدحام از زایراناین چنین فصلی به میدان آمــده
دشت وصحراء «ترارو» پـُر بهار« رود مهرانٍٍ» جاری است از یسار
از بهار خوردنی بی شمارهم «اکال» و «خیر» فراوان آمــده
«کاد ممدی» است مکانی دل نشینهرکسی زانجا گذر کرد بیغمین
از گیاهای دوایی گل بچیناین همه از فضل منان آمــده
«کنخور» عظیم و غزالان(۹) بی شمارمردمان میرند از بهر شکار
هم به تابستان و پائیز و بهاراین چنین لطفی ز یزدان آمــده
می‌کنم حَمد خدای لایـَنامکُو بُوَد خَّلاق مَجمُوع آنـام
صدهزاران عطر صلوات وسلامبر رسول و آل و أصحاب آمــده


پی نوشت‌ها:


  • (۱) ـ ـ «مطر» : باران.
  • (۲) ـ «باقی احمد» : بک أحمد
  • (۳) ـ «محمد حاجیان» : مدعاجون مزاجان.
  • (۴) ـ «مَمَد آباد» : مدی آباد (پشتخه مدی آباد)
  • (۵) ـ «سد تاریخش» : سَد بـُز تاریخی، سد بز: این سد در سال ۱۱۰۰ هجری قمری توسط حاجی جعفر گّپ و باکمک أهالی آن زمان بنیادگذاری شده أست، ودر سال ۱۳۰۱ هجری قمری بعلت بی اهتمامی و تعمیر نشدن در أثر سیل منهدم شده أست. آثار این (سد باستانی) در دره بست گز از طرف مشرق «تنب جلالی» در ۵۰۰ متری جنوب باغ زرد واقع می‌باشد.
  • (۶) ـ «مؤه مُهمَد» : جَعفَرآباد: نخل مُهمَدی: أولین کسی که در این منطقه ساکن شده أست و نخل کاشته أست «حاجی جعفر گّپ» بوده، به همین جهت (جعفرآباد) نامگذاری شده أست. آثار خانهٔ «حاجی جعفر گّپ» ازسمت (بند مارکه) و ازطرف غربی درخت کنار بزرگی که به کنار (بُووَئی) معروف أست باقی مانده أست. هنوز بقایا آثار وخرابهای این خانه در آنجا به چشم می‌خورد. بعد از حاجی جعفر گّپ پسرش «محمد» در آنجا ساکن می‌شود و نخیل زیادی زراعت می‌کند، بعد از در گذشت حاجی جعفر گّپ و وساکن شدن پسرش حاجی محمد در آن منطقه مردم آنجارا (نخلستان حاجی مَّـد جعفر مَّـد احمد) می‌نامند. وبعد از وفات حاجی محمد جعفر، و به مرور زمان نام منطقه به «مؤه مُهمَد» تغییر می‌یابد. حاجی محمد بن حاجی جعفر گّپ بن محمد بن احمد آل جعفر جَدّه همهٔ جعفریان أست که حالا در «مؤه مُهمَد» نخیل دارند.
  • (۷) ـ «فصیل شیخیاء» : نخل شیخیاء (مؤه شیخیا).
  • (۸) ـ «غزالان» : Ghazalan: آهـو: ahu: [ahuk ] (۱ .) ـ (جانـ .) جانوری از خانوادهٔ تهی شاخان، جز وراسته نشخوار کنندگان که أقسام مختلف دارد، وعموماً بسیار سریع وچابک ودارای دست و پای بلند وچشمان زیباست. غـزال: ظبی، ج . آهوان ، آهوها. غـزلان. مفرد آن: [آهو] ، [غزال].



  • شعر از: حاجی عبدالواحد راستی.

 

شاعر: حاجى عبدالواحد راستى كوخردى


منبع

  • محمدیان، کوخردی، محمد (کوخرد سرزمین شاعران) ۱. چاپ اول، دبی: سال انتشار ۲۰۰۵ میلادی. 
«با تاریخ دیار کوخردو منطقهٔ باستانی بخش کوخردبیشتر آشنا شوید»  
 
SHERENO.35.jpgMohMad.1.jpgBeyad.2.jpgSHERENO.37.jpg Ketab kukherd sarzamin shaeran1.jpg  

Ketab kukherd sarzamin shaeran.jpgKetab parandegan kukherd.jpgR.ARU.15.jpgKetab sarzamin shaeran.jpg 

منبع:awayeseebah

*پژوهش و تحقيق:محمدمحمدیان کوخردی